مصیبت دهم : در انتظار شهادت

مصیبت دهم : در انتظار شهادت

Image result for ‫عکس حضرت زهرا‬‎

 

 

فاطمه(س) اصلی ترین مدافع حریم ولایت بود و در این راه از جان خود و فرزند شهیدش محسن نیز مایه گذاشت. در روزهای اول ماجراها، دست حسنین را می گرفت و با رفتن به در خانه ها، با برخی از زنان مهاجرین و انصار و گاهی با برخی از بزرگان صحابه، پیرامون بازگرداندن امّت به مسیر حقیقی صحبت می کرد. هر چند این تلاش ها ثمر ظاهری نداشت.

بعد از فراگیر شدن طوفان های فتنه و گسترش آن و آرام شدن اوضاع، فاطمه(س) در منزل و تا مدت کوتاهی که هفتاد و پنج روز یا طبق روایتی مشهور سه ماه بود، از فرط درد و رنج، بیمار و بستری بود و امیرالمؤمنین امام علی(ع) به پرستاری وی و رسیدگی به فرزندانش مشغول بود. در این ایام، علاو بر اسماء بنت عمیس و امّ سلمه که بیشترین عیادت ها، مساعدت ها را نسبت به فاطمه(س) به عمل می آورند، زنی با فضیلت به فضه نوبیه به عنوان خدمتکار در منزل فاطمه(س) حضور داشت. در این ایام عده ای از زنان مهاجر و انصار خدمت حضرت کی رسیدند و با فاطمه(س) اظهار همدردی می نمودند.

فضه(س) در آن اوقات، آنی از سرور خویش جدا نمی شد و نسبت به خانمش پرستاری می کرد.

حسنین و زینبین نیز با فضه، انس وافر داشتند و این انس وافر باعث شد که فضه پس از شهادت زهرا(س)، تا آخر عمر، کلمه ای غیر از قرآن به زبان نیاورد.

*    *    *

شب و روز می آمد و می گذشت و عیادت کنندگان از فاطمه(س) با دیدن صحنه های رقّت بار نحیف شدن پیکر زهرا(ع) آنان را به تأثیر عمیق وامی داشت. زهرا(س) چونان شمع سحر شده بود که تا صبح روشنایی داده و اقامتش خمیده شده بود.

خلیفة اول با دوستش به نظرشان رسید که آمده و از فاطمه(س) دلجویی نمایند.

اما فاطمه(ع) آنهارا نپذیرفت. آنها امیرالمؤنین(ع) را واسطه کرده و علی (ع) در خواست ایشان را به فاطمه(س) بیان داشت و زهرا(س) این زن بابصیرت گفت: (( خانه، خانة توست و من هم در اختیار تو هستم، به هرچه حکم کنی راضیم. ))

آن دو آمدند و زهرا(س) روی از ایشان برگرداند و هرچه تضرّع و التماس کردند، حضرت فرمود: (( روز و شب نفرینتان می کنم تا از دنیا روم و نزد خداوند به پیامبرش از رفتار شما شکایت کنم! شما که از پیامبر(س) شنیدید که فرمود: هر که فاطمه را غضبناک کند مرا غضبناک کرده است! ))

خلیفة اول گریان شد و هر دو با این حال از خانة زهرا(س) بیرون رفتند. زهرا(س) پیشگویی پیامبر(ص) را می دانست که فرموده بود، دخترم فاطمه با کتک دشمنان، فرزندش سقط خواهد شد و به همین علت شهید خواهد شد.

لحضات احتضار زهرا(ع) نزدیک و نزدیکتر می شد و اطفال نالان او، رنگ پریده و اشک ریزان، نزدیک در حجره ای که مادرشان بر بستر بیماری بود، ایستاده و گویی زیر لب برای مادرشان شفا طلب می نمودند. مشهور بود که نونهالان زهرایی هر کدام با هم در گوشه ای می نشستند و برای مادر دعا میکردند، اما دیدن حال مادر آتش بر جان بچه ها می زد.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ برچسب:, ] [ 17:24 ] [ N ] [ ]